بسمه تعالى
(نامه شماره
10)
خواهر گرامى فاطمه...
امیدوارم که در پناه خدا سالم و سربلند باشى.
پرسش هایى را که از شهر زیباى اصفهان فرستاده بودى، خواندم. البته
پرسش هایت در دو برگه جداگانه به دستم رسید که من همه را یکجا پاسخ
مى دهم. سؤال هاى خوبى پرسیده بودى. ان شاءاللّه باز هم شاهد
سؤال هاى خوب تو باشیم.
ـ قاضى شدن
زن ها:
خواهرم! پرسش اوّلت مربوط به حقوق زنان بود. نوشته بودى
که: «الآن به زن ها خیلى ظلم مى شود. اگر اسلام واقعاً به حقوق
زن ها اهمیت مى دهد، چرا اجازه نداده که آن ها قاضى بشوند؟» من هم
قبول دارم که الآن در کلّ دنیا شاهد ظلم و ستم به زنان هستیم. حتّى در کشورهاى
غربى که ادّعاى حفظ حقوق زنان را دارند، زنان با درد و رنج هاى بسیارى دست و
پنجه نرم مى کنند. به گونه اى که مشکلات آن ها چند برابر زنان
مسلمان است امّا ببینیم اسلام تا چه اندازه در حفظ حقوق زنان گام برداشته است. پیش
از این که به سؤالت پاسخ دهم توجه تو را به یک مطلب جالب جلب مى کنم و آن این
که بسیارى از مردان از ما مى پرسند «چرا در اسلام حق بیشترى به زنان داده
شده؟ مثلا زنان هر قدر هم که پول دار باشند، باز هم مردان باید هزینه هاى
زندگى زنان خانواده را بدهند. زنان هر چه دارند، همه اش براى خودشان است ولى
مردان در عمل تنها نیمى از دارایى خود را در اختیار دارند چون نیم دیگر در عمل در
اختیار زنان خانواده است و... در پاسخ شما و این عده از دوستان باید گفت حق این
است که در اسلام نه به زنان ظلم شده و نه به مردان. حتماً مى دانى که وقتى
حضرت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)به پیامبرى انتخاب شد، مردم، دختران خود را
زنده به گور مى کردند و جامعه عرب هیچ ارزشى براى زنان قائل نبود و
مسؤولیت هاى سخت زندگى بر دوش زنان بود و اگر زن ها پولى به دست
مى آوردند باید در اختیار شوهرانشان قرار مى دادند. امّا اسلام همه این
سنّت هاى غلط را کنار گذاشت. قرآن کریم با صراحت کشتن دختران را کارى نادرست
خواند، حق داشتن مال و ثروت را براى زنان به رسمیت شناخت و ارزش و احترام انسانى
آنان را به آنان بازگرداند.
پرسیده اى که اگر اسلام واقعاً به حقوق زنان توجّه
داشته، چرا قاضى بودن را فقط حقّ مردان دانسته است؟ پاسخ آن است که اسلام، هر
مسؤولیتى را که به زن و مرد داده، به شرایط جسمى و روحى آنان توجّه کرده است. مثلا
اسلام جهاد را تنها بر مردان واجب کرده است. آیا مى دانى چرا فقط مردها باید
به جبهه بروند و مبارزه کنند؟ حتماً مى گویى زیرا قدرت بدنى مردها
بیش تر است و براى جنگ و مبارزه آمادگى بیش ترى دارند. پس اگر دیدى یک
مسؤولیتى بر دوش زنان یا مردان قرار گرفته یا از دوش آنان برداشته شده، به خاطر
ویژگى جسمى و روحى آنان است. شاید حکمت و فلسفه این که بسیارى از فقها معتقدند زن
نمى تواند قاضى شود این باشد که قضاوت، کار بسیار دشوارى است. قاضى خیلى
وقت ها باید با متّهمان و مجرمان و قاتلان و جانیان سرو کلّه بزند.
زن ها احساسات لطیفى دارند که باید براى تربیت فرزندانشان به کار ببرند. این
احساسات لطیف و پاک نباید در فضاى پر فشار دادگاه ها لطمه ببیند. مردها براى
تحمّل بار سنگین و مسؤولیت دشوار قضاوت آمادگى بیش ترى دارند. پس حتّى در این
مورد هم اسلام به فکر زنان بوده و خیال آنها را از دردسرهاى قضاوت راحت کرده است.
به نظر شما اگر از نوجوانى که به خاطر توانایى جسمى نمى تواند وزنه 500
کیلویى را بردارد خواهش کنیم، چنین وزنه اى را بلند نکند و کارهاى
راحت تر را انجام دهد آیا به او ظلم کرده ایم؟ مشکلاتى که قضاوت براى
زنان دارد نیز همین گونه است.
در پایان مجدداً یادآورى مى کنم که ممنوعیت قضاوت
زنان یکى از احکام قطعى اسلام نیست بلکه از فتاواى مشهور است.
نظرات شما: نظر